فارغ از تعریف کلاسیک بازدارندگی که میتوان آن را در سرچ گوگل به راحتی یافت (بازدارندگی به معنی به کارگیری قدرت تهدید انتقامجویانه به جهت موثر واقع شدن تهدید در مقابل دشمنان که به فکر حمله و یا تهدید نباشند) بحث بازدارندگی نوین فراتر از تعریف و کلاسیک آن است.
بازدارندگی برحسب توانایی و ناتوانی میبایست ارزیابی شود و اگر این مبنای اساسی نادیده گرفته شود حتی اگر اصول و معنی «بازدارندگی» را افرادی مدام تکرار کنند باز محتوای بحث را ندانسته به ضعیفترین بخش تفسیر «بازدارندگی» پیش بردهاند.
به جای پیش کشیدن بحث در معانی پیچیده و کلاسیک، بگذارید ساده بگویم که بازدارندگی دارای الزامات، پیامدها، داشته و نداشتهها است و در صورت تبین این موارد میتوان در مورد بازدارندگی به طور کمال آن صحبت کرد.
شاید افرادی بگویند بازدارندگی، کنشی به سمت ممانعت از روی اجبار و یا تهدید است پس این شروط برای چیست؟ مگر در درون آن تهدید شروط نیست؟ اینجاست که فرق میان بازدارندگی لفظی و مقطعی با بازدارندگی واقعی و نوین نمایان میشود.
گاه بازدارندگی، لفظی و زبانی مطرح میشود اما درونمایه واقعی ندارد و تصورات احتمالی منجر به درک اشتباه از موقعیت میشود و گاه با بررسی داشتهها و نداشتهها ابعاد بازدارندگی رنگی دیگر به خود میگیرد. بگذارید با مثالی سادهتر بحث را پیش ببرم، در یکی از مناظرههای تلویزیونی یک سمت ماجرا بگوید «آمریکا به جمهوریاسلامی حمله کند جمهوریاسلامی پاسخ نخواهد داد و به سمت جنگ تمامعیار پیش نخواهد رفت چرا که بازدارندگی حداکثری لازم حمله مستقیم است و سکوت در مقابل جمهوریاسلامی به معنی شکست بازدارندگی آمریکا!» در این میان کلماتی که مطرح میشود درست است اما گوینده این ادعا چون درک درستی از مسائل نظامی ندارد و نمیداند داشتهها و نداشتهها دقیق نظامی چیست و از طرفی مطلع نیست الزامات و پیامدها چه خواهد شد صرفا موضوعی را مطرح میکند که در شرایط احساسی و هیجانی بیان میشود و از طرفی این دیالوگهای تلویزیونی به شدت مخاطبپسند است هرچند نه علمیست نه کارشناسی!(عمدتا مدعیان با استفاده از کلمات علمی مطلب شبهعلم خود را به علم تعبیر میکنند و طلبکار نیز میشوند که واقعبین هستند.)
در این بخش باید اشاره کنم که بازدارندگی اگر یک بُعد داشته باشد در تقسیمبندی وضعیت بازدارندگی تک بُعدی عنوان میشود و این بازدارندگی موقت و بدون پشتوانه است درحالی که در «بازدارندگی نوین» اساس بازدارندگی در همه مسیرها ختم میشود، این اصول میتواند سیاسی باشد یا اقتصادی و یا حتی فرهنگی و زمانی بحث بازدارندگی نظامی قدرتمند میشود که تمامی این مسیرها و یا بهتر است بگویم، بازدارندگی نوین توان پیش برد همزمان و قدرتمند یکدیگر را داشته باشد.
این موضوع را نیز بگویم گاه چهرههای رسانهای مدعی میشوند که مباحثی که مطرح میکنند «واقعگرایانه» است و دقیقا در این شرایط کمی احتیاط بیشتری کنید چرا که چهرههای رسانهای اصولا به دنبال مطرح کردن سخنان جذاب و همهپسند هستند و متاسفانه کمتر شاهد حضور چهرههای اندیشمند در حوزه مبحث بازدارندگی در رسانهها هستیم. یک نکته نیز اشاره کنم ساخت واژههای مندرآوردی «بازدارندگی حداکثری» جای خود دارد.
کسانی میتوانند درخصوص بازدارندگی نظامی صحبت کنند که جزئیترین مسایل نظامی را نیز مطلع باشند، از تعداد نیروها، توان، لجستیک، تسلیحات و حتی انگیزه نیروهای نظامی به همین دلیل است که تفسیرگران مسایل بینالملل و سیاسی صلاحیت اظهارنظر درخصوص مسایل نظامی و جنگی را ندارند.
در بحث بازدارندگی بازیگرانی مختلف حضور دارند که این بازیگران از شخصیتهای حقوقی و حقیقی تا کشورها و دولتها را در بر میگیرد و در شرایط مختلف هر کدام از بازیگران میتوانند نقشی متفاوت از استراتژی اولیه خود ایفا کنند به همین دلیل در بحث بازدارندگی هر لحظه امکان دارد بازیگران دولتی و غیردولتی دارای داشتهها و نداشتههای متفاوتی شوند که به همین دلیل هر لحظه امکان دارد شکل و نوع جدیدی از بازدارندگی شکل بگیرد.
انواع و ابزار بازدارندگی
در کشوقوس تنش میان جمهوری اسلامی و آمریکا بسیاری بر این باور هستند که آمریکا به حد کافی بازدارندگی نشان نداده است و آمریکا را مطرح به مماشات میکنند این عده عمدتا بدون رصد کامل مسایل و صرفا به دلیل رویداد آنی مواضع خودشان را بیان میکنند و بدون تامل نسبت به مباحث کلان و خرد، تعبیر میکنند که وضعیت فاجعهبار است.
اجازه دهید یکبار دیگر بگویم بازدارندگی به معنی کلاسیک آن منجر به انتشار تفسیرها احساسی و هیجانی میشود و تحلیلگر نظامی آموزش دیده است که مباحث را پیش از اینکه از منظر هیجانی و احساسی بررسی کند به این امر تمرکز کند که بازدارندگی قابل مشاهده چه نوع از بازدارندگی محسوب میشود و ابعاد قدرت این بازدارندگی و ساختار آن توانایی چه اموری را در کوتاه، میان و بلند مدت دارد. اصولا باید ارزیابی شود بازدارندگی با چه هدفی پیش میرود و آنچه رسانهها و کنشگران سیاسی میگویند را مبنای تفسیر و تحلیل نباید قرار داد.
مسئله حیاتی و اساسی در بازدارندگی میتواند راهگشای فهم ما از چگونگی پیشبرد بازدارندگی باشد. اگر بازدارندگی آنی و فوری است که میبایست در این بازدارندگی شدیدترین برخوردها صورت بگیرد و یا اگر بازدارندگی کلی است که در این بازدارندگی رفتارها و رویکردها با آنی متفاوت است اما یکی از مباحثی که میبایست درنظر گرفت این است که چه استراتژی و تاکتیکی پشت هدف بازدارندگی است و گاه تاکتیک نظامی اجابت میکند که در بعضی زمانها تطبین هدف و سلاح کمی فاصله از همدیگر پیدا کنند و حتی بهانه برای پاسخ متفابل با مشروعیت کامل شکل بگیرد. در اینجا موضوعی نامحبوب را مطرح میکنم که شاید مخاطب در نگاه اول بگوید «اینکه بازدارندگی نشد» اما مطرح کردن آن در این بخش لازم است.
استراتژی بعضی از کشورها این است که بحث بازدارندگی سست شده و کنار زده شود تا به جای بازدارندگی، پاسخ اثرگذار و شروع یک جنگ مطرح شود و در وضعیت فعلی جمهوریاسلامی به همراهی نیابتیهایشان در دریای سرخ با آمریکا شاهد رگههای از این تاکتیک نظامی که به دنبال مشروعیت بخشیدن به شکلگیری یک جنگ تمامعیار را شاهدیم هرچند که برای رسیدن به این نقطه مدت طولانی میبایست منتظر ماند.
یکی از بزرگترین نقدها به دولت بایدن درخصوص کاهش موانع تحریم بخصوص تحریم اقتصادی است که این امر بازدارندگی را ضعیف کرده است بنده نیز موافقم و معتقدم در این امر دولت بایدن امتیاز نادرستی به جمهوریاسلامی داده است اما در بحث نظامی این عمل متفاوت پیش رفته است.
آمریکا مجبور است که جنگ را شروع نکند و حتی در بعضی موارد مانع از شکلگیری جنگ شود چرا که یکی از اهداف بازدارندگی شکل نگرفتن جنگ است نه اینکه اگر از سد بازدارندگی رد شدند پس جنگ شروع باید کرد. مگر تمام بحث بازدارندگی مقابله با حملات نظامی نیست؟ مگر نه اینکه هدف از بازدارندگی تهدید جهت حمله نکردن است؟ پس حوزه برخورد در بازدارندگی میبایست به سمت شروع نکردن جنگ باشد نه اینکه مبنای بازدارندگی حملات به سمت کشور دیگر باشد تا جنگی عظیم رخ دهد.
این نکته مهم است که تغییر سطح بازدارندگی جهت ایجاد نظم بازدارندگی وضعیت صفحه شطرنج را بهتر خواهد کرد اما تغییر سطح بازدارندگی میبایست تماما کارشناسی شود نه اینکه پشت تریبونهای تلویزیون دستور حمله صادر شود. این نکته را بگویم که بازدارندگی غیرمستقیم گاه تاثیر بسیار بیشتری از بازدارندگی مستقیم دارد چرا که در یک چرخه مسابقه «بیشتر و بیشترین» نخواهد رفت.
در شرایط پیشاجنگی بسیاری از افراد منتظر جرقه جنگ هستند اما استراتژیستهای نظامی موظف هستند که مانع جنگ شوند و این کار را حتی به قیمت بدنام شدن نیز انجام میدهند. بنده شخصا موافق حمله نظامی به جمهوریاسلامی هستم اما این حمله نظامی مشابه بازدارندگی باید و نبایدهای خود را دارد و از داشته و نداشتهها میبایست با تیک مثبت به خوبی گذر کرد و پس از آن شلیک اول را شاهد شویم.
در بحث بازدارندگی یکی دیگر از مواردی که بسیار روی آن تاکید میشود مبحث «توازن قدرت» است که در یادداشتی مجزا به آن میپردازم.